مثل از بند رها شده هام .با سر حمله می کنم تا نبود دیوار رو باور کنم وگر چه شادی بی دریغ
این روزهاو اینهمه هیجان بی خودی رو مدیون همین بی خودی هام اما نگران همه هاشور خورده
هایی هستم که از خطخطی های روی صورتشون خسته ن.
دلم برای شیطنت،دلم برای طنازی ....
دلم برای شیطنت،دلم برای طنازی ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر