۱۳۸۸ خرداد ۱۴, پنجشنبه

فرش اگر فرش باشد...

من عاشق فرش دستبافم.حتا در خوابهام هم هست.اما این روزهاجور دیگری در ذهنم رژه رفته. با این بیرق که زیادی رد پاهای به جامانده باارزشترش می کند.به اینکه ایراد از منی ست که لابد فرش ماشینی ام.ولابد می ترسم از جلا بیفتم که ردپاها را هراسناک پاک میکنم.به اینکه مثل دیگران ترجیح میدهم روزگار پرطمطراق جلوه گری را درچشمهای خریداری ببینم تا تاروپودی به هم تنیده باشم که هیچ از جلا نیاندازدش.نه قدمهای کسی که صاحبخانه ست نه قدمهای بیگانه ای که فرق نمی داند...

۱ نظر:

مردی که همیشه می خندید گفت...

اما من به فرش هیج علاقه ی خاصی ندارم