فکر می کنی بتونی ابرهای ژاله بار رو تو اسمون نگه کنی؟ حالا که دنیات شده محبس و تو هم انگار بدت نمیاد ،خوب یه سیم خارداری چیزی دور این ابرها بکش تا من هم رحمم بیاد به همقدمِ از سر کار اومده و هی یکریز راه نبرمش و بگم :فکرشو کن ممکنه فردا افتاب دربیاد!نریم خونه.خوب؟
۴ نظر:
بودن تو اینجا یه بایده دیگه ...
up کن خانوم up کن
خسته شدم... يه چيزي بنويس ديگه...
باران و مصائب اش...
ارسال یک نظر