ای خداوندان ظلمت شاد!
از بهشت گندتان،ما را
جاودانه بی نصیبی باد!
(ا.بامداد)
دلم گرفته .تاب آوردن اینهمه بی پناهی و سرخوردگی را این دل وامانده برنمی تابد.سخت است فرو ریختن هیکل عشق!.ایران من!سرای امید دیگر نیست.هیکل تنومندش را امروز در برابر چشمهای ناباور من در هم شکستند!جای خنجرهاشان در دل ماند و شب خونین سحر نکرد که نکرد.ایران من مهد کسانی است که استفراغشان را جای قی کردن می بلعند و سرخوش از سیری شکم خواب جشن می بینند .ایران من شاید سرزمین من نیست.وکیست که نداند انسان بی سرزمین یعنی هیچ.«ما هیج،ما نگاه» مان کرده اند و به تاراج می برند خاکی را که گل هایش را ما آب داده ایم.رود هایش را ما با آرزوهامان روان کرده ایم. کو ه هایش را ما با بار گران بر دوشمان به صبوری خوانده ایم.به تاراجش می برند ....
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۳ نظر:
حیف پرنده باشی و
بال و پر تو وا نشه
این همه تو
این همه من
حیفه بمیره
ما نشه...
سر ااوووومد زمستووون!!!!
کوه ها لاله زارن
لاله ها بیدارن
تو کوه ها دارن گل گل گل
آفتابو می کارن
...
ارسال یک نظر