۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

اتاق عصر سه شنبه

صبح های یکشنبه همیشه حول و حوش ساعت نه یا نه ونیم که همه چیز آماده ست و آژانس هم احتمالاً دم در، یک لحظه انگار پاهام همان در اتاق از حرکت می مانند تا برگردم و خیالم راحت شود همه چیز مرتب است. رو تختی م صاف صاف باشد و میز آرایشم مرتب باشد . کتابهام جوری باشند که انگار نیمه باز منتظرند و حتا به اصرار لیوان چای صبحانه ام روی میز کنار تخت بماند تا برگردم.جوری که انگار همه ی معنای این اتاق خلاصه شده باشد در عصر سه شنبه یی که بر می گردم .
از تاکسی که پیاده می شوم هوس صحبت با دوستی تا دم در خانه به کله ام می زند . به دوستی که زنگ می زنم می گوید رینگ تماس خط ثابتم "شبنه ی " نفیسی شده و آن یکی " گله" و من هی دلم پر می کشد هی بیخودی با خط ثابتم شماره اش را بگیرم و گوشیش هی زنگ بخورد وهی ته دلم ذوق می کنم که باچیزهایی که دوست دارم یادم می کنند و بعد هم تا در اتاق را باز کنم آرامش است که حمله ور می شود .از آن دست ارامش هایی که وادارت می کند از چهاردیواری مختصر بی ماه ای بنویسی که بیش از هر چیزو هر کس دیگراز قبل برای یک لحظه ی عصر سه شنبه آماده شده است.

این آهنگ 06 Shabne.ogg هم برای دل تنگ پریسا و خودم و دوستی ویاد روزهای باهم بودنمان،از هم شنیدنمان ،با هم شنیدمان و هزار خاطره ی خوب دیگر که شاید برای چند لحظه ای دل پریسا را خوش کنند.

۲ نظر:

Uncertain گفت...

دلم از اون اتاقا میخواد. از اون آرامشها. خیلی وقته نداشتم و شیرینیش رو با هیچ بیقراری شیرینی عوض نمیکردم. دلم از اون اتاقا واسه تا آخر عمرم میخواد

pariss گفت...

اين روزا با اين دلتننگي من....
روز هايي كه دقيقن ياد تو هست ،‌تو مياي از اتاق ماه دار ميگي،‌از دوستي ميگي( كه نميتونم اسمش رو ببرم)
دلم تنگ برزگ!!
خيلي تنگ...