۱۳۸۷ دی ۲۸, شنبه

پاره های دل

نه به خاطر جنگل هانه به خاطر دریا / به خاطر یک برگ / به خاطر یک قطره / روشن تر از
چشم های تو /نه به خاطر دیوارها -به خاطر یک چپر/نه به خاطر همه انسان ها-به خاطر نوزاد
دشمنش شاید / نه به خاطر دنیا- به خاطر خانه ی تو/به خاطر یقین کوچک ات / که انسان دنیایی
ست/به خاطر آرزوی یک لحظه ی من که پیش تو باشم / به خاطر دست های کوچک ات در دست
های بزرگ من..../ به خاطر پرستویی در باد هنگامی که تو هلهله می کنی / به خاطر شبنمی بر
برگ هنگامی که تو خفته ای / به خاطر یک لبخند /هنگامی که مرا در کنار خود ببینی به خاطر
یک سرود/به خاطر یک قصه در سردترین شب ها تاریک ترین شبها/
به خاطر عروسک های تو نه به خاطر انسان های بزرگ /
به خاطر سنگ فرشی که مرا به تو می رساند،نه به خاطر شاه راه های دور دست/
به خاطر ناودان،هنگامی که می بارد / به خاطر کندوها و زنبورهای کوچک /
به خاطر جار سپید ابر در آسمان بزرگ آرام/ به خاطر تو...

اولین بار که این شعر رومی خوندم هیچ فکر نمی کردم ارجاع ضمیرها از متکلم وحده برسه به
سوم شخص ؛بسکه عاشقونه های این شعر اوج می گیره و به دنبال خودش می کشوندت
هنوز بعد از اینهمه تکرار نمی تونم مثل شعرهای هزاربار خونده شده عادی بخونمش
یه حس عمیقی وصلم میکنه به همون لحظه ی زایش شعروبهم میگه شاملو این شعر رو
بی وقفه ی نفس تازه کردنی سروده
بی تابی کلمه ها برای شعر شدن همین طوفانیه که رود هم که باشم به طغیانم درمیاره।
میبینی بعد از اینهمه تکرارانقدر نمی دونستم اوج و فرودهای دل رو چه کنم که به فونت ها و
رنگ ها متوسل شدم،با همه ی نفرتی که ازین رنگ به رنگ شدن ها دارم.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام.... کچل!!!!
چاکریم. دلم میخاد ببینمت. هر چند تو ی کچل بی معرفت تر از منی.

ناشناس گفت...

کچل.
کچل.
کچل.
حس خوبی بم میده .

برزگ گفت...

دیوونه ای دیگه.نمی فهمی. عین خودم
راهمان دور و دلمان کنار...
پری این روزها خیلی دلتنگ اون روزها می شم.باور می کنی؟پسته خام خوردنهای عصبی،
انفجاراز دستشویی توی مرکز علوم و تحقیقات(جون من یادت میاد؟)،کچ کچ کردنهاوشب شعرها،دلدادگی های ساده ی
دور،یادته چقدر هوای همو داشتیم؟
پری کجاییم ما؟پری پری پری
چقدر دلم می خواد مدام صدات کنم