۱۳۸۸ مرداد ۲۲, پنجشنبه

دلم آغوش بی دغدغه می خواد....

فرقی ندارد که چشم اندازآرزوهات بال در بال رقص پروانه و دست در دست رقص سایه روشن روی دیوار و چشم در چشم عریانی روح باشد یانباشد، زندگی می رود که دم به دمش جا ماندن تکه ای از دل باشد تا روزی مثل امروز دل و روده ات بالا بیاید از خلاءی که راه بر نفست بسته.

۵ نظر:

شقایق گفت...

حالا راه تو دوره...
کاشکی بودی و می دیدی...
دلتنگتم!

مردی که همیشه می خندید گفت...

بیا این عکس اون کیفه هر موقع دلت گرفت بهش نیگا کن
http://osanloo.persiangig.com/pig/head.jpg

ناشناس گفت...

...این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی...

احمد گفت...

زمون گذشتو نمندی بپرسی از مو چتن تو...

برزگ گفت...

مخلص داش احمد...تو کجا اینجا کجا!