۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

time can do so much

قرار نیست کم بیارم. قرارم با زندگی این نبود و نیست. هیچ که نباشد زمان هست ، خنکی مو جها هم هست.هیچ که نباشد پاییز دیگری در راه است.دیروز همین چنار های سربه فلک کشیده ی خیابان ارم مژده اش می داد.و این صدا که این روزها بال پروازم می شود تا درهمی و ازدحام همه ی هیاهو ها را جا بگذارم و چشم در چشم آسمان باشم...

۶ نظر:

استاکر گفت...

قرار نیست ببازیم
قرار عاشقی کنیم به بی ربط ترین زن هاو مردهای دنیا.
قرار دنیا مال ما باشه
همین .

ایستگاه آخر گفت...

زیبا می نویسین
مرسی که سر زدین

رها گفت...

آخ که از مژده آمدن پاییز گفتی...دلم بدجوری هوایش را کرده این روزها...
سبک نوشتاری دوست داشتنی ای داری!این سبک زنده رو خیلی دوست دارم!خوشحالم که باهات آشنا شدم...

علی گفت...

زمون گذشت و نموندی بپرسی از مو چتن تو...

ناشناس گفت...

سر در گمم با تو...
غذاب مي كشم از چيزي كه هستم و از تو ...از چيزي كه مي تونم باشم ولي ...

برزگ گفت...

شاید چوب دوسرگیر شده ای بانو.پیشترهاولی عصای دست من بودی فقط که راه می بردیم !
چیزی که هستی!!!!!
چیزی که می توانی باشی!!!!!!!!