۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

حق داره..می فهمی؟

سرگرم بازی شیطون با بابا هستن و اینطور که بوش میاد آخرین برگ تو دست بابا مونده. عرفان ذوق زده میگه:پدر جون پدر جون با کمفلت بنویس قسطنطنیه. خاله یی که من باشم سعی می کنم اندر احترام به پدر جون و اینا از خودم حرف در کنم .در جوابم جوجه که زبونش رو باید واسه ش لوله کرد تو دهنش جا داد دست به کمر با همون حالت طلبکار همیشه ش می گه: اَه خاله( خاله گفتنش این جور موقع ها شونصد متر کش میاد) همه ش دغل بازی می کنی .خودت که می گی قانون حالا هم این قانون بازیه.شاه حق داره هر کاری دوست داره به شیطون بگه.حق داره.اصلاً می فهمی حق داره یعنی چی؟

۲ نظر:

علی گفت...

سلام.
آره یه حس سردی داره. راستی اون رابطه اش با جماعت هندی رو هم از این جهت بهش نگاه کن که اگه به باباش رفته باشه، با استعداده.
چه پیچیده می نویسی؛ نوشته هاتو باید با تعمق خوند.
ممنون که کامنت دادی. بازم بهت سر میزنم.
فعلاً...

ناشناس گفت...

خیلی قشنگ بود... یه 5 دقیقه ای خندیدم!!
میتونم face عرفان رو تجسم کنم اون لحظه...