۱۳۸۸ فروردین ۱۳, پنجشنبه

اولین باری بود که شروع سال نو از سفره ی هفت سین خبری نبود واصلا هیچ کس نبود وجایی هم که من بودم مال من نبود ،با این همه هیچ اصراری هم برای بودن در هیچ جای دیگری هم نداشتم.خوب برای خودش مدلی بود گیریم که به ذهن دلگیر باشد یا غیر عادی .
خانه حتا اگر با سرمایش غافلگیرت کند خانه است خصوصا اگربه محض ورود چشمت به 2ماهی گلی کوچک بیفتد که به طرز عجیبی با هم هماهنگ باشند.جوری که انگار در کوچکترین حرکت هم به توافق رسیده باشند یا یکی آنقدر حسود باشد و البته سریع که هیچ حرکت دیگری را بی پاسخ نگذارد.کلی مبتلایشان بودم و مدام فکر می کردم که احیانا اگر این دو ماهی گرامی نر و ماده باشند با مراقبت های ابوی گرامی که ماهی گلی را به کوسه تبدیل می کند من بعد برای ورود به حمام باید از خانواده محترم ماهی گلی اجازه ی ورود بگیریم.
برای ماهی گلی ها آرزوی خوابی عمیق در عین خوشبختی می کنم.

هیچ نظری موجود نیست: